مقاله ذیل به قلم استاد محمد ناصر علایی به مناسبت عید غدیر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

  موضوع: قدر غدیر

  درطول تاریخ بیشترین حوادث واتفاقاتی رخ داده ومیدهدکه به نحوی در اعتلا وانحطاط تمدنها وملل ومحل موثرمی باشد. علی هذا آن حوادث را می توان به دودسته کلی رشد دهنده وحوادث مزحل کننده جوامع بشری تقسیم کرد.شناخت وریشه یابی رخداد ها درآینده سازی ملتها آنچنان موثراست که به کارگیری تجربیات،آینده ای مطمئن را تضمین می کند ،مشروط براین که ازپیشداوری وهمچنین دخالت دادن منافع قومی ،حزبی وشخصی درآن پرهیز شود.

 بدیهی است که همه آن حوادث صرف نظر از اینکه در کدام تقسیم بندی بالا جای می گیرد از یک درجه اهمیت  برخوردار نیستند.تاثیر برخی درمحدوده مرزهای سیاسی،جغرافیائی یک واحد سیاسی وبعضی فراتراز آن مرزها تا عمق کشور ها وتمدنهای همجوار نفوذ است وتاریخ بشریت را تحت نفوذ خود قرار می دهد.

 ملتی که تاریخ نمی خوانند ولی از آن پندنمی گیرند مجبور است که آن را تکرار کند تا تجربه ای را از آن بیاموزد رشد ملتها در گرو پندآموزی از حوادث کلیدی تاریخ است.

 بعثت نبی اکرم حادثه ای است که در وقوع آن هیچ ملتی وتمدنی ازتاثیر آن در امان نبوده واکنون که بیش از چهارده قرن از آن حادثه عظیم گذشته است،ملتها وگروههائی به عشق اهداف بعثت،تحمل سختیهائی را به خود هموار میکنند.

 حماسه غدیر دست کمی ازبعثت ندارد. بعثت ،ایجاد تحول وغدیر ،تداوم بخش آن است.بعثت ،فریادیکتاپرستی وغدیر،ایصال آن فریادبه گوش جهانیان است.بعثت،تبیین مفهوم حیات واقعی وغدیر،تضمین آن برای آیندگان است.بعثت ،بیانگرمفاهیم کلی دین وغدیر،تطبیق آ ن مفاهیم بر مصادیق خود است...خداوند متعال عدم ابلاغ پیام غدیر را ،عدم ابلاغ رسالت دانسته است .پس حماسه غدیر هم سنگ بعثت وشاید بتوان گفت که اهمیت آن از بعثت بیشتر است .زیرا غدیر تمام تلاشهای بعثت را مفهوم میبخشد وهمه آنها را به اهدافشان می رساند ولی اگر بعثت بود وغدیرنبود معنای آن این بود که رسول گرامی راهی راایجاد وآغاز کرد که اگر دوام نداشت همان راه موجب انخرافات جدیدتری علاوه برانحرافات گذشته (قبل از بعثت) به وجود می آمد .عرب جاهلیت دچار سردرگمی ،انحرافات،خرافات،قساوتها ونظایر اینها بود که باعدم بعثت با همانها خو می گرفت ونهایتا چنان توسعه نمیافت .اما بعثت،باعث شد که مفاهیم کلی اعم از عبادات ،سیاسات، اخلاقیات ونظایر اینها بیان شود وذهن خالی مخاطبان اجمالا با آنها آشنا شود در حالی که تعمیق یافته،تبیین نشده مصادیق آن به طور کامل روشن نگردیده،عرضه آن درمجالها مختلف ترسیم نشده وتطبیق آنها برمصادیق،مشمول نیافته بود.علی هذا این مفاهیم اجمالی که بنا به دلایلی که ذیل بدان اشاره می شود می توانست انحرافات عجیبی را بر انحرافات گذشته علاوه نماید:

 1.پیامبر فرصت تبیین همه احکام ظرف 23سال بعثت باتوجه به همه جنگها ومشغلات را نداشت.

 2.اذهان عرب بدوی ظرفیت قبول همه موارد را نداشت .پس اگر رسول گرامی فرصت می کرد وهمه آنها را بیان می نمود،درک تمامی آنها ازطرف پیروان ممکن نبود .

 3.اسلام به همه ی جهان گسترش نیافته بود ودین رایج اکثر مناطق جهان محسوب نمی شد پس تازه مسلمانان بعد از رحلت موسس دین نمی توانستند با مفاهیم عالیه آن آشنا شوند وبین آن مفاهیم عالیه از طرف غیر آشنای واقعی با وحی ممکن نبود .

 4.اکثر تمام موارد یاد شده توسط بعثتت انجام می شد باید اذعان کرد که تنوع مسائلی که ممکن است برای جوامع پیش آید،به قدری گسترده است که به نظر حقوقدانان،  شمارش همه آنها وپیش بینی چگونگی برخورد با آنها ممکن نیست، حتی اگر تجربه بشر را درطول تاریخ گرد آوریم .زیرا ممکن است در آینده با دگرگونی زندگانی فردی واجتماعی انسانها وپیچیده شدن روابط آنها نیازهای جدیدی ایجاد شود،که بر اساس نبی اکرم (ص) ظرف مدت 23 سال این وظیفه مهم را انجام داده باشد.لذا است که معصومین علیهم السلام بعد از او ودر زمان غیبت فقها،چنین پویائی را به دین میدهند.

 5.امتیازادیان آسمانی نسبت به مکاتب بشری ارائه الگوی عملی است که بر این اساس نمونه کامل دین به صورت سمعی بصری عرضه میشود که اگر بعثت بدون غدیر بود ،استمرار داشتن الگوی دینی از بین می رفت.

 پس منت خدا مومنین به خاطر بعثت با غدیر تکمیل میشود .به همین دلیل است که درحدیثی از قول رسول اسلام برترین عید مسلمانان ،عید غدیر خوانده می شود ونیز امام جعفر صادق (ع) از پدران خویش نقل فرموده اند از قول رسول اکرم (ص) که :

 "روز غدیر خم،برترین عید امت من است وآن روزی است که خدای تعالی مرا امر کرد تا برادرم علی ابن ابیطالب (ع)را رهبر امت خود قرار دهم تا پس از من به او اقتداء کنند وآن روزی است که خداوند در آن روز دین را کامل کرد."

 از دو حدیث یاد شده به خوبی استفاده می شود که غدیر با وجود عید مبعث برترین اعیاد مسلمانان است وحتی غدیر از دو عید عمومی مسلمانان یعنی "فطر و"اضحی "نیز برتراست .زیرا اولا "کلام رسول ا...وامام جعفر صادق (ع)مطلق وبدون قید است وثانیا روزه وحج بدون ولایت صاخب غدیر ارزش نام ندارد از این رو "علایلی"گفته است :

 "من انکر الغدیر فقد انکر الاسلام بالذات".منکر غدیر منکر اسلام است.

 بررسی علل ارتداد مردم از ولایت وغدیر باوجود گذشت کمتر از  هفتاد وچند روز از آن حادثه ، ریشه یابی علل عدم اعتراض بنی هاشم به پایمال شدن حق مسلم خود در زمان سقیفه با وجود روشنی پیام غدیر ،بیان علل سکوت علی (ع) بعد از اطلاع از تعیین خلیفه از طرف سقیفه،دلایل بیعت با خلیفه به رغم اذعان حقانیت خود توسط ،علی (ع)تنها بخش کوچکی از ابعاد غدیر است،که بابررسی آن می توان به اهمیت غدیر افزود.

 علل سکوت علی علیه السلام در برابر غصب حق مسلم خود

 باهمه نصوصی که از رسول گرامی اسلام (ص) درباره وصایت،خلافت و ولایت علی بن ابیطالب (ع) وجود داشت، وهمه مسلمانان زمان پیامبر با آنها آشنا بودند،وصحابه خاص رسول خدا در آن نصوص تردیدی نداشتند ،چه شد که اولا ،ماجرای سقیفه شکل گرفت وثانیا علی در برابر آن ماجرا سکوت کرد؟!

 این دوپرسش از سوالات اساسی است که در باره ماجرای سقیفه ازیک سو وزندگی پرفراز ئنشیب امام علی (ع) از سوی دیگر مطرح است.اما ذکر این نکته نیز ضروری است که سکوت پر معنای علی بعد از آگاهی از ماجرای سقیفه به منزله تأیید آن حادثه نبود. علی (ع) بعد از آن با عدم بیعت با خلیفه اول نوعی اعتراض خود رابه این جریان داشت .

 برای اینکه در مقابل عمل انجام شده اصحاب سقیفه نظریه خلافت صحیح بعداز پیامبرحفظ شود ونظریه شریعت در این زمینه برای آیندگان روشن بماند وطالبان حق سرگردان نمانند،علی (ع) در خانه نشست وبیعت نکرد، تا اینکه او را به زور –اما بی خونریزی- از خانه به مسحد آوردند .چرا؟چون اگر علی خود با پای خود بیعت رفته بود ، حجتی برای خلافت او نمی ماند و برای شیعه (وهر طالب حقی )برهان حق آشکار نمی گشت.اما علی با این روش خود،دوکار کرد:هم اسلام را حفظ کرد وهم صورت شرعی خلافت حقه اسلام را به دست فراموشی دیگران نسپرد.

 اکنون روشن شد که سکوت اعتراض آمیز علی بر پایه مصلحتهائی استوار بود. این پیه ها در یک شالوده که همان مصلحت حفظ شریعت وامت مسلمان بود خلاصه می شود.اما آن مصلحتها به شرح زیر فهرست می شود:

 1-هرچند یاران واقعی امام علی (ع) از نظر تعداد،قابل توجه نبودند،اما نقش به سزائی در نشر افکار امام وسازندگی فرهنگی وفکری جامعه از خود ایفا میکردند .اگر امام علی (ع) برای گرفتن قدرت سیاسی به جنگ مسلحانه با اصحاب سقیفه وخلیفه دست می زد،هرچند موفقیت او از نظر کسب قدرت قطعی باشد، اما با توجه به نتایج سوء دیگری که این جنگ به دنبال خواهد داشت ،کسب پیروزی ارزشی نداشت .یاران واقعی امام در جنگ به شهادت می رسیدند وامام تنهاتر از پیش می شد وجامعه اسلامی از قطبها ومحور های اصیل خالی می ماند .

 2-بسیاری ازیاران پیامبر باشخص علی بن ابیطالب (ع) کینه هائی داشتند.این کینه توزیها ناشی از عوامل متعدد بود وتاریخ نشان داده است ، چهره هرکس که به نحوی با علی (ع)انتساب داشت مخدوش شده و مورد ظلم تاریخی قرارگرفته است  اما همین یاران پیامبردر غیر مسئله خلافت اختلافی نداشتند وبنابراین از اصل اسلام دفاع می کردند.هر چند کیان اسلام بدون امامت ورهبری معصوم دارای نقیصه هائی می شد ،اما حفظ این نوع از اسلام نسبت به نبودنش ترجیح داشت.از این رو علی (ع) نسبت به جنگ با خلفا تردید داشت چون یاران پیامبر با ویژگی های یاد شده در این جنگ ودر هر جبهه ای که بودند کشته می شدند واین خسارتی عظیم بود .

 3-برخی ازقبایلی که تازه مسلمان شده بودند ومبانی اسلام در اذهانشان تعمیق نیافته بود وایمان در عمق جا ن آنان نفوذ نکرده بود ، به محض شنیدن خبر رحلت رسول گرامی اسلام (ص) دست به شورش زده وارتداد را پیشه خود ساختند وقصد براندازی دولت مرکزی را نیز داشتند .اگر در این صورت علی (ع) دست به قیام میزد گروهی که مرتد بودند وقصد براندازی دولت مرکزی را داشتند ، از این فرصت استفاده میکردند وهم دولت مرکزی راازبین میبردند وهم ارتداد را توسعه می دادند . درحالی که علی (ع) برای سکوت مرتدان با دولت مرکزی همنوا شد وچون نمی خواست اصل اسلام به خطر افتد ، از خلافت خود دست کشید ومصلخت را در یاری دولت مرکزی وسر کوب مرتدان دید.

 خود علی (ع) درنامه ای که به اهل مصر نوشت بعد از حمد وثنای الهی ودرود برر پیامبر چنین فرمود:

 "....و سوگند بخدا دلم راه نمی داد وبه خاطرم نمی گذشت که عرب پس از آن حضرت (ص) خلافت را از اهل بیت وخاندان او به دیگری  واگذارند،ونه آن که آنان پس از آن بزرگوار آن را از من بازدارند.ومرا به رنج بیفکنند مگر شتافتن مردم بر فلان که با او بیعت کنند، پس دست خود نگاه داشتم تا اینکه دیدم گروهی از مردم مرتد شدند و از اسلام بر گشته مر خواستند دین محمد (ص) را از بین ببرند، ترسیدم که به یاری اسلام ومسلمانان نپردازم رخنه یا ویرانی در آن ببینم که مصیبت و اندوه آن بر من بزرگتر از فوت شدن ولایت وحکومت بر شما باشد ... 

 4-متنبّیان  نیز در این هنگام برای ادای دروغ خود پافشاری نموده وقصد براندازی دولت مرکزی وگمراه ساختن مردم را داشتند که با جنگهای رده  آنان برجای خود نشستند.

 5-اینها همه خطراتی بود که از داخل حوزه مسلمین ، اصل اسلام را تهدید می کرد ، خطرات خارجی که از خارج فرهای جغرافیائی اسلام وجود داشت ،نبایداز نظر دور داشته شود. رومیان که تا آن زمان سه بار با مسلمانان درگیر شده بودند منتظر فرصتی بودند تا به اهداف خود برسند .

 هنگامی مه جیش اسامه که ازنظر عده دارای کثرتی بود، در همان اوایل به جنگ با رومیان اعزام شد ، ابهت جدیدی رابه مسلمانان عرضه داشت. چون گروههای داخلی که فکر میکردند با رحلت پیامبر(ص) ضعفی بر مسلمانان مستولی شده است ، با شنیدن خبر اعزام این لشکر بزرگ متوجه شدند اگر اگر مسلمانان دارای قوت نبودند ، هیچ گاه لشکری رابه خارج مرزهای خود گسیل نمی داشتند .

 علی هذا علی ابن ابیطالب (ع) به رغم حقانینتی که داشت دست از قدرت کشید وبه هدف والای خود که حفظ اسلام بود ، اندیشید . ویاران خود را به سکوت دعوت کرد . اما در همه این دوران در مجالهای مختلف حکیمانه به حقانیت خود استدلال واحتجاج می کرد.

 


شبکه های اجتماعی

بازدید کنندگان

ما 107 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم